دنیس لاو، منچستریونایتد و لحظه ای که دنیا ایستاد

دنیس لاو، منچستریونایتد و لحظه ای که دنیا ایستاد

در زندگی لحظاتی وجود دارد که هیچ وقت فراموش یا حتی کهنه نمی شوند؛ لحظات تلخ یا شیرینی که در ظاهر تاثیر زیادی در سرنوشت ما ندارند اما زندگی ما به دو دوره قبل و بعد از آن تقسیم می شود. خوره های فوتبال، کسانی که با فوتبال زندگی می کنند، حتما چنین لحظاتی را تجربه کرده اند؛ لحظه ای که تصمیم گرفتیم طرفدار تیم خاصی باشیم یا بازیکنی برای همیشه به قهرمان مان تبدیل شد؛ روزی که برای اولین بار به ورزشگاه رفتیم یا دیدن یک بازی تاریخی که برای همیشه جایی ویژه در خاطره های مان پیدا کرد.

برای فوتبالیست ها هم مطمئنا چنین لحظاتی رقم می خورد؛ زدن یک گل یا گرفتن یک پنالتی که هزاران بار آن را برای طرفداران شان تعریف می کنند اما هر بار با یک روایت متفاوت، با جزئیات جدید که حتی برای خودشان هم تازگی دارد. اما آنچه "دنیس لاو" 39 سال قبل در دربی منچستر تجربه کرد، برای کمتر فوتبالیستی اتفاق افتاده است. تجربه او چنان برایش تکان دهنده بود که بعد از نزدیک به چهاردهه هنوز او را رها نکرده؛ چیزی شبیه به خیانتی ناخواسته به عشقی که سال ها برای خوشحالی اش تلاش کرده بود.

 

رنگ اول؛ آبی

لاو ابتدا در دو راهی منچستریونایتد و منچسترسیتی، آبی ها را انتخاب کرد. سر مت بازبی تلاش کرد تا او را به الدترافورد ببرد اما لاو با انتقالی که در آن زمان رکوردی محسوب می شد، پیراهن سیتی را به تن کرد. اما تنها فصل او در "مین رود" خیلی خوب پیش نرفت؛ با ناکامی در لیگ و بدبیاری در FA Cup. فصل که تمام شد، تصمیم گرفت به یک لیگ خارجی برود. باشگاه های انگلیسی پول درست و حسابی به بازیکنان نمی دانند و لاو همین را بهانه کرد و به تورینو رفت. اما بازی در سری A هم او را راضی نکرد. "کاتناچو"ی لعنتی اجازه گل زدن به مهاجمان نمی داد. آنقدر شرایط برای او سخت شد که در آخرین بازی مقابل ناپولی به عمد شرایط اخراجش را فراهم کرد و بعد مانند بنده ای گناهکار، پیش مربی تیم اعتراف کرد. مدیران تورینو می خواستند او را به یوونتوس بفروشند اما لاو از بندی که در قراردادش وجود داشت استفاده کرد به جزیره برگشت.

رنگ دوم؛ قرمز

" وقتی در زندگی به مانعی می خورید، به این معنا نیست که به پایان مسیر رسیده اید، بلکه آن مانع نشان می دهد که راه درست سمت دیگری است." دو فصل ناکامی در منچسترسیتی و تورینو هم به لاو نشان داد که از همان اول باید منچستریونایتد را انتخاب می کرد؛ جایی که سر مت بازبی مانند یک پدر مهربان در انتظار او بود.

 http://media-cache-ak2.pinimg.com/736x/89/01/01/89010184d9bfd73cd5e5573c03388917.jpg

7 سال بعد با افتخارات پیاپی همراه بود؛ با دو قهرمانی در لیگ، یک قهرمانی در FA Cup و در نهایت فتح جام باشگاه های اروپا. در سال 1964 توپ طلای بهترین بازیکن اروپا را به دست آورد تا کلکسیونش تکمیل باشد. اما با رفتن مت بازبی، مهره مار شیاطین هم گم شد. ویلف مک گینس و فرانک اوفارل نتوانستند سنگینی مسئولیت هدایت منچستریونایتد را تاب بیاورند و خیلی زود جدا شدند. حتی بازگشت بازبی هم نتوانست یونایتدها را از سراشیبی تندی که در آن قرار گرفته بودند، برگرداند.

http://newsnetz-blog.ch/zumrundenleder/files/2013/01/Manchester-United_Bobby-Charlton_Denis-Law_George-Best_Matt-Busby_Brian-Kidd_Pat-Crerand_David-Sadler_1971.jpg

 

بازبی که برای همیشه رفت، تامی داچرتی سرمربی منچستریونایتد شد؛ با توصیه دنیس لاو که با او در تیم ملی اسکاتلند کار کرده بود. اما حضور داچرتی، آغاز جدایی ستاره باتجربه تیم بود؛ بابی چارلتون، جورج بست و در نهایت دنیس لاو. البته افت لاو از چند سال قبل شروع شده بود. با مصدومیت های پیاپی و دوری های گاه و بیگاه از میادین. به طوری که باشگاه در سال 1970 تصمیم گرفت او را به تیم دیگری بفروشد اما هیچ مشتری ای برای او پیدا نشد؛ برای بازیکنی که 6 سال قبل توپ طلای اروپا را برده بود. وقتی داچرتی به الدترافورد رفت، از روزهای اوج منچستریونایتد و لاو چند سالی سپری شده بود؛ به همین خاطر وقتی شاگرد قدیمی اش را در لیست مازاد قرار داد، کسی اعتراضی نکرد. بعد از 11 سال، لاو دیگر در الدترافورد جایی نداشت؛ بعد از 404 بازی و 237 گل زده؛ سال ها بعد از اینکه هواداران به او لقب "شاه الدترافورد" را دادند.

رنگ سوم؛ دوباره آبی (با قلبی قرمز)

لاو به منچسترسیتی برگشت و در اولین بازی اش دو گل زد اما بدون او و دیگر ستاره های باتجربه تیم، منچستریونایتدِ تامی دوچرتی به زمین سفت خورد؛ با 7 شکست در 12 دیدار اروپایی، تیمی که 5 سال قبل قهرمان اروپا شده بود، در بین گزینه های سقوط قرار گرفت. شرایط خط حمله تیم از همه اسفناک تر بود؛ به طوری که در نیم فصل، الکس استپنی، دروازه بان تیم، با دو پنالتی، بهترین گلزن من یو محسوب می شد! اولین دربی آن فصل منچستر در مین رود، تاثیر تحت اخراج مایک دویل (Mike Doyle) و لو ماکاری (Lou Macari) قرار گرفت؛ با امتناع آنها از بیرون رفتن و دخالت پلیس. اما وقتی دو تیم در آخرین دیدار فصل در الدترافورد مقابل هم قرار گرفتند، همه نگاه ها به دنیس لاو بود. این اولین بار بود که بعد از 12 سال، او با پیراهن تیمی دیگری در این ورزشگاه به میدان می رفت؛ آن هم در شرایطی که یونایتدها برای فرار از سقوط، به پیروزی نیاز داشتند؛ آن هم با اما و اگر. منچستریونایتد باید پیروز می شد و امیدوار به شکست بیرمنگام می ماندند. برای تیمی که در چهل و یک هفته قبلی (لیگ انگلیس در آن زمان 22 تیمی بود)، فقط 38 گل زده بود، رسیدن به دروازه حریف کار ساده ای نبود.

حمله پشت حمله، اما خط دفاع سیتی نفوذناپذیر بود. بازی به 10 دقیقه پایانی رسید اما هواداران منچستریونایتد همچنان امیدوار بودند که یک گل تیم شان را در لیگ نگه دارد اما دقیقه 82، "آن لحظه" کار را تمام کرد. با یک ضد حمله سریع، توپ به محوطه جریمه منچستریونایتد می رسد؛ پاس فرانسیس لی، دنیس لاو...و گل. پشت پای "شاه"، قلعه ای که سال ها از آن مراقبت کرده بود را ویران کرد. برای خود لاو باورکردنی نبود؛ با گل او، منچستریونایتد داشت سقوط می کرد؛ دنیا دور سرش چرخید. دیگر نمی توانست در زمین بماند؛ سرش را پایین انداخت و بدون اینکه به کسی نگاه کند، از زمین بیرون رفت. (اینجا ببینید) دقیقه 85 هواداران منچستریونایتد به زمین ریختند و بازی نیمه کاره ماند ولی نتیجه تغییری نکرد؛ شیاطین سقوط کردند.

http://images.planetf1.com/12/04/800x600/Dennis-Law-Manchester-City-vs-Manchester-Unit_2755622.jpg

البته بعدا مشخص شد که بیرمنگام بازی اش را برده و هر نتیجه ای در دربی منچستر رقم می خورد، نمی تواند یونایتدها را از سقوط نجات دهد اما لاو دیگر در رقابت های باشگاهی به میدان نرفت. آخرین بازی های او با تیم ملی اسکاتلند در جام جهانی 1974 رقم خورد.

....و بعد

منچستریونایتد یک فصل بعد به دسته اول برگشت و سه دهه بعد به پرافتخارترین تیم جزیره تبدیل شد اما برای دنیس لاو هنوز هم یادآوری آن دربی منچستر دردناک است.

سال 2010 با دیلی میل مصاحبه کرد و گفت:" کسی نمی توانست دلداری ام بدهد. من نمی خواستم آن اتفاق بیفتد. چه مدت این این احساس با من بود؟ چه مدت از آن زمان گذشته؟ سی و چند سال؟ همین اندازه.

آن اتفاق افتاد و همه من را با آن دیدار به یاد می آورند. واقعا حیف شد.  من در کنار همه آن بازیکنان بازی کرده بودم. آنها هم تیمی های من بودند. دلم نمی خواست آنها سقوط کنند. این آخرین چیز در دنیا بود که من می خواستم اتفاق بیفتد. ما در زمین دیگر با هم دوست نبودیم و به هم لگد هم می زدیم اما وقتی سوت زده شد، همه چیز تغییر کرد."

 

 http://u.goal.com/171500/171594.jpg

بازتاب جهانی شکستن رکورد گردمولر- مسی پیکاسوی فوتبال

lionel messi

لیونل مسی ستاره آرژانتینی باشگاه بارسلونا یکشنبه شب موفق شد تاهر دو گل تیمش در دیدار با رئال بتیس را به ثمر برساند تا با همین دو گل تعداد گلهایش درطول سال جاری میلادی به عدد 86 برسد.

همین دو گل کافی بود تا مسی ازرکوردی که در سال 1972 توسط گرد مولر با به ثمررساندن 85گل درطول یک سال ثبت شده بود عبور کند. و شکسته شدن این رکورد در رسانه های دنیا بازتاب گسترده ای داشت؛ بعد از پیشی گرفتن مسی از مولر، رسانه های سرتاسر دنیا به تمجید از عملکرد وجادوی فوتبالی لیونل مسی پرداختند. دراینجا می توانید تیتر نسخه دیجیتال روزنامه های سرتاسردنیا بعد از رکوردشکنی مسی در بازی با بتیس و بازتاب این اتفاق را مطالعه کنید:

اسپانیا:

مارکا:« یک رکوردنجات بخش» و به این نکته اشاره شده :« مسی هنوز این فرصت را دارد تا رکورد گلزنی اش در طول یک سال را به رکوردی غیرقابل دسترس تر برساند. سال 2012در کارنامه ورزشی مسی قابل مقایسه با هیچ سال دیگری نیست.»

لا وانگواردیا: «مسی برترین گلزن تاریخ» و در توضیح این تیتر می خوانیم:« ستاره آرژآنتینی در بازی با بتیس دو گل زد تا تعداد گلهایش در سال 2012 را به عدد86 برساند و از رکورد گرد مولر پیشی گرفت

ایتالیا:

گاتزتا دلوسپورت:« مسی افسانه ای: 86 گل در سال 2012: یک رکورد» و در ادامه به این نکته اشاره کرده که دو گلی که مسی به ثمر رساند برای کسب یک پیروزی مقابل بتیس کافی بود.

کوریره دلاسرا:«مسی – اسطوره، 86 گل در یک فصل و پیشی گرفتن از رکورد مولر» و یادآوری کرده که بدشانسی ای که دربازی با بنفیکا گریبانگیر مسی شد، به نظر می رسید که ممکن است رکوردشکنی او را به خطر بیندازد.

انگلیس:

روزنامه سان:«مسی و رکورد مولر» در متن اصلی این گزارش می خوانیم:« مسی با پیشی گرفتن از رکورد 85 گل مولردر سال 1972 رکورد شکست.»

دیلی میل:« هشتاد وشش گل در یک سال » و ادامه داده:« و هنوز هم سال به پایان نرسیده؛ مسی رکورد گرد مولر را با گل زودهنگامی که در بازی با بتیس به ثمر رساند شکست.»

فرانسه:

اکیپ: «مسی از مولر پیشی گرفت.» و در ادامه به این نکته اشاره شده که مسی بادو گلی که در خاک سویا وارد دروازه بتیس نمود، این رکورد را پشت سرگذاشت

آرژانتین:

اوله: «مسیکو86» . روزنامه آرژانتینی اوله، مطلب اصلی اش را به مسی اختصاص داده و تیترمطلب دیگری روی جلد این روزنامه این است:« لئو مقابل لئو؛ نکاتی از رکورد مسی.»

کلارین: «مسی، صاحب رکوردی دیگر» و در ادامه می خوانیم:« مسی در شب برد بارسا دو گل زدو رکوردی جهانی را نیز به نام خودش ثبت کرد.»

برزیل:

لانسنت: «86» تیتر اصلی این رسانه برزیلی یک عدد 86 بزرگ است که در توضیح آن این جملات را می بینیم:« مسی رکورد گرد مولر را شکست . این بارسا دست نیافتنی است.»

گلوبوسپورته:«تو بگو دیگر چی؟» در توضیح بیشتر این مطلب می خوانیم:« مسی دو گل زد تا از رکورد مولر پیشی بگیرد و بارسا نیز با راحتی تمام در صدر جدول به صدرنشینی ادامه دهد؛مسی بعد ازپشت سرگذاشتن مصدومیت، توانست به رکورد 86 گل در سال 2012 برسد و از رکورد 85 گل گردمولر در سال 1972 پیشی بگیرد.»

آمریکا:

ایی.اس.پی.ان: «مسی افسانه اش را بزرگتر کرد.» و در ادامه این مطلب می خوانیم:« ستاره آرژآنتینی دو گل پیروزی بخش تیمش مقابل بتیس را به ثمر رساند و از رکورد مولر پیشی گرفت.»

نیویورک تایمز: رکوردشکنی مسی روی جلد این روزنامه آمریکایی هم رفته؛ البته این روزنامه به طعنه به این نکته اشاره کرده که مسی هنوز یک قهرمانی در جام جهانی با تیم ملی آرژآنتین کم دارد؛ اتفاقی که تا به حال رخ نداده ولی اگر لئو در تیم ملی اسپانیا بازی می کرد، به این افتخار نیز رسیده بود.مقاله تحلیلی خوبی درروزنامه نیویورک تایمز چاپ شده و در بخش هایی از آن می خوانیم:« اگر مسی در اسپانیا به دنیا آمده بود و نه در بوئنوس آیرس آرژانتین،بدون هیچ شکی، جایگاه او در تاریخ دنیای فوتبال متفاوت بود.»

آلمان:

بیلد:« مسی رکورد گلهای گردمولر را بازسازی کرد. حد و مرزی برای مسی وجود ندارد.»

سادوتش زیتونگ: «رکورد 40 ساله شکسته شد؛ آن هم به دست پیکاسوی فوتبال و یک بازیکن فرازمینی .گویا که خدا او را با پیراهن بارسا غسل تعمید داده.»

قره کلیسا

پرونده:قره كليسا- چالدران.jpg

قره کلیسا در ناحیه به‌به‌جیک شهرستان چالدران. در سال ۶۴۴ یا ۶۴۵ هجری قمری تجدید بنا شد. فرمان شاه عباس اول صفوی در حمایت از ارمنیان بر روی سردر آن دیده می‌شود. عباس میرزا ولیعهد فتح‌علی‌شاه نیز تزئیناتی بر آن افزوده‌است.

قره کلیسا، مزار تادئوس (طاطاووس) مقدس یکی از حواریون عیسی مسیح است. به استناد منابع تاریخی بخشی از ارمنیان پیرو دین زرتشت بوده‌اند و بخشی نیز آئین مهرپرستی داشته‌اند. برای نخستین بار در سال ۴۳ میلادی دو نفر از حواریون به نام‌های طاطاوس و بارتولومئوس از شمال بین النهرین گذشته و برای رساندن پیام مسیح به آذربایجان وارد ایران می‌شوند.

«تادئوس مقدس» که یکی از حواریون عیسی مسیح و از بنیان‌گذاران کلیسای ارمنی است، در سال ۶۶ میلادی بخاطر بشارت مسیحیت به قتل رسید. مقبره وی در قره کلیسا قرار دارد و به صورت یکی از زیارتگاه‌های مهم ارمنیان از آن یاد می‌شود.در داخل این کلیسا دالان هایی تعبیه شده اند که برای آذوقه سربازان و افراد کلیسا بوده است.هر ساله در سوم مرداد مسیحیان زیادی جهت انجام مراسم خاص این روز از سراسر جهان به آن سفر می کنند و در اطراف کلیسا چادر زده و اقامت می کنند.سر کشیک کلیسای تبریز ، امین مسیحیان خارجی می باشد که همه ساله مبالغ هنگفتی جمع آوری ودر اختیار او گذاشته می شود. تا صرف این بنا و مسیحیان ایران شود.

این کلیسا در جنوب ماکو و ۲۰ کیلومتری شمال شرقی چالدران در کنار روستایی به همین نام واقع شده‌است.در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۰۸، مجموعه قره کلیسا، شامل سه کلیسای اصلی با نام‌های قره کلیسا یا سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.

تمبک و تاریخچه آن

تُمبَک (تنبک، دمبک، دنبک یا ضَرب) یکی از سازهای کوبه‌ای پوستی است و از نظر سازشناسی جزء طبل‌های جام‌شکل محسوب می‌شود که از این خانواده می‌توان به سازهای مشابه مانند داربوکا در کشورهای عربی و ترکیه و همچنین زیربغلی در افغانستان اشاره کرد.

تنبك از نظر نوازندگی (انگشت گذاری)، رنگ های صوتی و ساختمان فیزیكی اش (در عین ظاهری ساده)، یكی از پیشرفته ترین و پیچیده ترین سازهای كوبه ای پوستی دنیا محسوب می شود، گروهی معتقدند که نام این ساز در اصل تنبک بوده و تبدیل آن به تمبک به دلیل قلب حرف «ن» ساکن به «م»، قبل از حرف «ب» است؛ مثل اتفاقی که در تلفظ واژه «شنبه» می‌افتد. اما گروهی دیگر اعتقاد دارند که صورت «تنبک» منشاء منطقی نداشته و به همین دلیل به اشتباه در میان مردم رواج یافته است. اما در نوازندگی این ساز از تکنیک‌هایی به نام های «تُم»، «بک»، «پلنگ» و «ریز» استفاده می‌شود. بنابراین چندان بعید نیست اگر نامگذاری «تمبک» بر اساس همین اسامی صورت گرفته باشد. از دیدگاه زبان‌شناسان واژه Tambourine که در زبان‌های اروپایی برای تمبک به کار می‌رود از واژه تنبور پهلوی وام گرفته شده‌است.

تنبك از نظر سازشناسی جزو "طبل های جام گونه" است و جالب است اشاره كنیم كه بنا بر پژوهش های اخیر ، برخی از طبل های جام گونه، هم از نظر ساختمان فیزیكی و هم از نظر لغوی شباهت به تنبك ایران دارند.

تاریخچه­ی تنبک

مهمترین ساز کوبه ای پوستی زمان ما که سالهاست مورد توجه موسیقیدانان ایران است، نوازندگانی که با این ساز در تاریخ موسیقی ما به شهرت رسیدند و می توان گفت متعلق به نسل پیشین تنبک نوازی هستند، آقاجان پسر داوود شیرازی، تقی خان، حاجی خان پیشخدمت عین الدوله، بالاخان پدر مرتضی و موسی نی داوود، عبدالله دوامی، سید حسین، رضا قلیخان، رضا روانبخش و هوشنگ مهرورزان هستند. ولی اگر نگاهی به تاریخ جدید تنبک نوازی بیندازیم متوجه می شویم که این ساز قبل از حضور حسین تهرانی- پدر تنبك نوازی نوین ایران - ( و مشوقانش مانند ابوالحسن صبا و حسین دهلوی) جایگاه موجه و قابل توجهی در تاریخ موسیقی ایران نداشت و پس از تلاش ها و تعمق های زیادی که برای احیاء مجدد آن توسط این استادان و بعضا شاگردان آن ها صورت گرفت، در حال حاضر تنبک به عنوان ساز لازم و ثابت ارکسترهای ایرانی رسیده و حتی سال هاست که در مقام تکنواز هم نقش آفرین است. همزمان با تلاش های دقیق حسین تهرانی در موسیقی تنبک، شاگردانی که مکتب او را دیده بودند نیز با فعالیت زیادی در ارکسترهای مختلف و نوازندگان مشهور همراه شدند. حسین تهرانی به مانند بسیاری از استادان آن زمان که شاگردانشان تکرار استاد نبودند، شاگردانی تربیت کرد که در انواع سبک ها می نواختند و هر کدام در همکاری با ارکستر، همنوازی با یک نوازنده و تکنوازی هایشان دارای شگردهای خاصی در استفاده از تکنیک ها و ریتم های مختلف بودند.

استخراج طلا در لندن، مرسي سوريان!

استخراج طلاي ناب در لندن/ مرسي ايران، مرسي سوريان!

اولين مدال طلاي ايران در المپيك لندن توسط فرنگي‌كار كشورمان حميد سوريان به دست آمد. حميد سوريان، نماينده وزن 55 کيلوگرم کشتي فرنگي کشورمان با پيروزي در فينال بازي‌هاي المپيک مقابل بايراموف آذربايجاني نخستين مدال طلا را براي کاروان ايران به ارمغان آورد.

در پايان رقابت‌هاي کشتي فرنگي بازي‌هاي المپيک 2012 لندن که از ساعت 16:30 امروز به وقت ايران در سالن "اکسل" شهر لندن آغاز شد، حميد سوريان نماينده کشورمان در فينال وزن 55 کيلوگرم با پيروزي مقابل روشن بايراموف، نايب قهرمان المپيک پکن از آذربايجان مدال طلاي المپيک لندن را بر گردن آويخت.

نابغه کشتي فرنگي ايران و دارنده 5 مدال طلاي جهان با مدال طلاي المپيک کلکسيون افتخاراتش را که تنها مدال المپيک را کم داشت کامل کرد. او حالا با دريافت 6 مدال طلاي جهان و المپيك به همراه عبدالله موحد پرافتخارترين كشتي‌گير ايران از لحاظ مرغوبيت مدال‌هاست.

اين مدال طلا نخستين مدال طلاي تاريخ کشتي فرنگي ايران است. مدالي كه توسط فرزند برومند ايران به دست آمده و متعلق به «ملت ايران» است. تبريك بر شما ملت ايران.

به دنبال وارث جديد شماره 7 منچستر" پسرِ هفتمِ هفتمين پسر!"

عدد هفت در فرهنگ‌هاي مختلف بشري مفاهيم خاصي را نشان مي‌دهد. گاه به معناي رقمي است مقدس و برخي اوقات داراي نيروي شيطاني درنظر گرفته شده است. چندي پيش داشتم به يك قطعه موسيقي قديمي از گروه هِوي مِتال بريتانيايي "آيرون مِيدن" با عنوان " پسرِ هفتمِ هفتمين پسر" (1988) گوش مي‌دادم كه اين اصطلاح نظرم را جلب كرد. طبق يك افسانه‌ي فولكلوريك بريتانيايي، اگر پسر هفتم خانواده‌اي داراي هفت پسر شود به شرط آنكه بين اين پسرها، اولاد مونث به دنيا نيامده باشد، پسر هفتم هفتمين پسر داراي نيروهاي خارق‌العاده‌اي خواهد شد.

اقوام بريتيش درباره‌ي اين افسانه اختلافاتي دارند. ايرلندي‌ها معتقدند پسر هفتم هفتمين پسر داراي توان شفادهندگي است. انگليسي‌ها و اسكاتلندي‌ها بر اين باورند كه اين هفتمين پسرِ پسر هفتم انساني است گرگ‌نما با قدرت‌هاي جادويي. اين باورها كم و بيش در ميان انگلوساكسون‌هاي امريكاي شمالي نيز وجود دارد. برخي از اين داستان‌ها معتقد به نيروي خدادادي يا تواني است كه خدايان در اختيار اين پسر قرار داده‌اند و بعضي ديگر از حكايات، قدرت شيطاني را عامل شگفت‌انگيزي فرزند مذكر هفتم مي‌دانند. به هرحال همه مي‌دانيم كه در فوتبال نيز عدد هفت پرطرفدار و مهم است، به‌ويژه در بعضي تيم‌هاي فوتبال كه پيراهن شماره 7 جايگاه خاصي دارد.

افسانه‌ي هفت

منچستريونايتد باشگاهي است كه پيراهن شماره 7 آن بسيار براي هوادارانش مهم است و بخشي از تاريخ افتخارات‌شان را تشكيل مي‌دهد. شماره هفت‌هاي افسانه‌اي آنان معمولاً جزو بهترين فوتباليست‌هاي تاريخ بوده‌اند. "جيمي ديلِيني" اسكاتلندي نخستين هفت مقدس يونايتدي‌ها بوده است. ديليني اولين بازيكني است كه سرمت بازبي بزرگ در سال 1946 وي را از گلاسكو سلتيك به مبلغ 4000 پوند به منچستر آورد. "جورج بِست" معروف به «پله‌ي سپيد» محبوب‌ترين هفت يونايتد در دهه شصت ميلادي بود. اين بازيكن ايرلندشمالي‌تبار از 15سالگي در اولدترافورد بازي و 470 بار پيراهن سرخ بر تن كرد و 179 گل براي باشگاه به ثمر رساند. تامي داچرتي سرمربي شياطين در سال 1975 "استيو كاپِل" جوان را از ترانمر روورز خريد و جانشين جورج بِست كرد. وي تا سال 1981 حدود 207 بار پيراهن هفت را پوشيد. اما دوست‌داشتني‌ترين كاپيتان تيم ملي انگلستان در دهه هشتاد كسي نبود جز "برايان رابسون" كه به سال 1981 توسط ران اتكينسون سرمربي وقت يونايتد از وست برومويچ البيون به منچستر آورده شد. رابسون جزو معدود بازيكناني بود كه پس از آمدن سرالكس فرگوسن در كنار وي ماند و تجربياتش را در اختيار جوجه‌هاي فرگي قرار داد. رابسون 461 بازي براي شياطين سرخ انجام داد و 99 گل در كارنامه‌اش به چشم مي‌خورد.

اما 1992 شوكي بزرگ اتفاق افتاد: سرالكس، اريك كانتونا بازيكن ياغي ليدزيونايتد را با كمتر از يك ميليون دلار به دام انداخت، آن هم از تيمي كه به مانند ليورپول يك دشمن قديمي است! حال شايد بهترين شماره 7 تاريخ يونايتد زاده شده است. كانتونا بسيار زود قلب هواداران را تسخير كرد و پنج سال بازي در "تئاتر روياها" و به ثمر رساندن 80 گل، وي را در 30سالگي به بازنشستگي رساند ولي كيفيت بالاي بازي وي، "شاه اريك" را هفت جاودانه منچستر كرد. پس از كانتونا، ديويد بكام جوان، هفت‌پوش شد و به افسانه جوجه‌هاي فرگي پيوست. سانترهاي بي‌نقص، ضربات آزاد مرگبار و پاس‌هاي دقيق وي، كم‌تكنيك بودنش را پوشش مي‌داد. اين شماره هفت در سال 2003 پس از 6 سال پوشيدن پيراهن مقدس به دليل اختلاف با فرگوسن به رئال مادريد تبعيد شد! اكنون موقع نمايش هفت ديگري است: كريستيانو رونالدو. جوانكي پرتغالي و گمنام كه با مبلغ حدود 12ميليون پوند از اسپورتينگ ليسبون خريداري  و در كمال تعجب صاحب پيراهن افسانه‌اي مي‌شود. او به تدريج زير نظر فرگوسن رشد مي‌يابد و در سال 2008 قهرمان چمپيونزليگ شده و توپ طلاي اروپا را به دست مي‌آورد. اين شماره هفت فوق‌العاده به مبلغ 80 ميليون پوند به رئال مادريد فروخته شد و به اين ترتيب ركورد نقل و انتقال تمام تاريخ را به نام خود ثبت كرد. آخرين هفت افسانه‌اي در اختيار مايكل اوون قرار گرفت. شايد كم‌فروغ‌ترين در ميان اين وارثان هفتمين پسرِ پسر هفتم، اوون بود. البته بيشتر اوقات مصدوميت‌هاي طولاني‌مدت، مايكل را بيشتر به امانتدار پيراهن 7 مبدل كرده بود. اكنون با خداحافظي اوون از يونايتد، افسانه "پسرِ هفتمِ هفتمين پسر" شياطين سرخ دوباره به دنبال قهرمان بعدي است ...

هفت افسانه‌اي

كانديداي هفت مقدس منچستري‌ها كيست؟ چه نام‌هايي به گوش مي‌رسد؟ هر كسي هست بايد قدرتي خارق‌العاده داشته باشد زيرا او "پسرِ هفتمِ هفتمين پسر" است! تام كلورلي جوان از خانواده يونايتد؟ وي بالقوه هافبك ايده‌آلي براي اين پُست مي‌نمايد اما مصدوميت‌هاي پي در پي و طولاني‌مدت تام را از كيفيت لازم دور كرده است. ادن آزارد بلژيكي، جوان باتكنيك ليل فرانسه؟ بسيار مناسب است ولي آيا ادن مي‌تواند از وسوسه پول‌هاي زياد منچسترسيتي بگذرد و راه افسانه‌اي 7 شيطان سرخ را برگزيند؟ شايد كريستين اريكسن دانماركي، شماره 8 فعلي آژاكس؟ بازيكن جوان و خوش‌آتيه‌اي است اما با توجه به اعلام مدير برنامه‌اش مبني بر ماندن وي در آژاكس براي حداقل يك فصل ديگر و تمديد يكساله قرارداد پل اسكولز، بعيد است پسر هفتم او باشد. نيكلاس گايتان از بنفيكا؟ درخشش اين آرژانتيني جوان در برابر يونايتد در دور گروهي چمپيونزليگ شانس پيوستن وي به منچستر را بالا برده است اما اينكه صاحب پيراهن 7 شود در ترديد است.

مي‌توان حتي به وسلي اسنايدر هم فكر كرد؟ وسلي فصل پيش تا آستانه يونايتدي شدن پيش رفت اما بخاطر عدم توافق براي حقوق درخواستي در اينتر ماندگار شد. او شايد اين فصل بيايد. شينجي كاگاواي ژاپني هافبك-مهاجم بورسيا دورتموند، مي‌تواند افسانه هفت سامورايي را زنده كند؟ لوكاس جوان اعجوبه برزيلي سائوپائولو هم يك هفت است؟ بازي وي شبيه رونالدينيو است كه روزي قرار بود 7 يونايتد شود (2003) اما شماره 10 بارسا را ترجيح داد. قدرت دريبلينگ و تكنيك فردي شگفت‌انگيز لوكاس يك هفت كلاسيك را براي منچستري‌ها به وجود خواهد آورد. رابين فن‌پرسي كاپيتان آرسنال نيز مي‌تواند هفت را بپوشد؟ خبرهاي ضد و نقيضي از عدم تمديد قرارداد فن‌پرسي با ارسنال به گوش مي‌رسد و نيز خيز احتمالي يونايتد براي جذب آقاي گل ليگ برتر در صدر شايعات فوتبال انگليس است. رابين عجب هفتي خواهد شد.

لوكا مودريچ هفت ديگري است كه سرالكس او را مي‌پسندد ولي آيا تاتنهام مودريچ را مي‌فروشد؟ نكند 7 به خود كريس رونالدو بازمي‌گردد؟ كريس اين روزها نغمه‌هاي دلتنگي براي باشگاه قديمي خود سر مي‌دهد و احتمال بازگشتش به يونايتد را رد نكرده است! ... و شايد چهره اي جديد يا نامي كه اصلاً آشنا نيست؟ 7 جديد يونايتد بايد تكنيكي ناب داشته باشد زيرا سرالكس فرگوسن به شدت نيازمند فانتزي است كه از زمان رفتن رونالدو از آن محروم بوده است. براي وين روني هنوز زوج مناسبي پيدا نشده و بازيكني تهاجمي نياز است تا روني بتواند جلوتر در باكس حريف به گلزني بيشتر بپردازد. هدف فرگوسن ساختن تيمي مشابه بارسلوناي گوارديولاست و اين پروژه يك "هفت افسانه‌اي" مي‌خواهد. به زودي تاريخ منچستريونايتد " پسرِ هفتمِ هفتمين پسر" جديد خود را خواهد شناخت و برگ ديگري از اين داستان ورق خواهد خورد.

لئوناردو فیبوناچی

پرونده:Leonardo da Pisa.jpg

لئوناردو دا پیزا (به ایتالیایی: Leonardo da Pisa) یا به عبارت مشهورتر لئوناردو فیبوناچی (Fibonacci) یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان اروپا در سال ۱۱۷۵ در شهر پیزا متولد شد. وی به علت حرفه پدریش که بازرگانی بود به کشورهای بسیاری از جمله مصر و سوریه و... مسافرت نمود. فیبوناچی در سال ۱۲۰۰ به زادگاه خود یعنی شهر پیزا در ایتالیا مراجعت نمود. پدر فیبوناچی گوگلیمو (Guglielmo) بوناچی (مهربان، ملایم bonacci ) خوانده می‌شد. مادر لئوناردو آلساندرا، (Alessandra) زمانی که لئو نه سال داشت درگذشت. لئوناردو پس از مرگش فیبوناچی نام گرفت. (برگرفته از فیلیوس بوناچی به معنای پسر بوناچی)


معرفی سیستم اعداد اعشاری به عنوان جایگزینی بسیار کارآمدتر به جای سیستم اعداد رومی که استفاده از آن از زمان امپراتوری روم رایج بوده‌است از جمله مهم‌ترین کارهای این ریاضیدان بزرگ در طول حیاتش بوده‌است. وی در ابتدای اولین بخش از کتاب خود به نام Liber abci در مورد این سیستم چنین می‌گوید:

«نه رقم هندی وجود دارد: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ که به‌وسیله آنها و همچنین علامت ۰ که در عربی صفر نامیده می‌شود می‌توان هر عددی را به شیوهای که توضیح داده خواهد شد نوشت.»